یادداشت: سجاد شادرام
کارآفرین کرمانشاهی حوزه دانش بنیان
اگر روزی گذرتان به کرمانشاه بیفتد، با شهری مواجه میشوید که در ظاهر همهچیز دارد؛ منابع طبیعی غنی، موقعیت ژئوپلتیک ممتاز، مرز تجاری با بازارهای منطقهای، نیروی انسانی جوان و با استعداد، و غذاهایی که نامشان هم اشتها برمیانگیزد، اما تنها یک چیز نیست؛ جریان سرمایه و فضای واقعی برای سرمایهگذاری و توسعه کسبوکار.
نه اینکه سرمایهگذار نداریم؛ داریم. اما وقتی پایشان به کرمانشاه میرسد، باید از فاز «امیدوار» وارد فاز «منتظر» شوند. اینجا بانکها و ادارات طوری عمل میکنند که گویی مأموریت اصلیشان نه تسهیل فرآیندها، بلکه آزمودن صبر و تحمل کارآفرینان است.
بانکهای کرمانشاه هنوز در عصر مهر و امضا زندگی میکنند؛ گویی با کاغذبازی میتوان چرخ اقتصاد را به حرکت درآورد. برای یک شرکت دانشبنیان یا سرمایهگذار، گرفتن یک وام ساده، عبور از هفتخوانی است که بیشتر به بانکداری قرن نوزدهم شباهت دارد تا یک سیستم بانکی مدرن. از بانکداری نوین تنها نشانه ای که به چشم می خورد یک نرمافزار کامپیوتری است؛ آنهم بیشتر برای اعلام اینکه “سیستم قطع است”!
ادارات نیز شرایط بهتری ندارند. گویی جایی میان عصر قاجار و آیندهای مبهم گیر کردهاند. گرفتن یک مجوز ساده، فرآیندی طاقتفرساست؛ از نامهنگاریهای مکرر تا ارجاعات بیپایان. در نهایت، سرمایهگذار حس میکند بیشتر از آنکه کارآفرین باشد، کارمند دولت است. اغلب کارکنان با فناوری دشمنی قدیمی دارند و سیستمهای اتوماسیون صرفاً ویترینی برای نمایش “دیجیتالی بودن” هستند، نه ابزاری برای تسهیل کار.
در چنین فضایی، سرمایهگذار یا فرار میکند، یا پس از سالها دوندگی، ترجیح میدهد در تهران کافیشاپی باز کند تا اینکه در کرمانشاه به تولید بپردازد؛ چون اینجا سود سرمایهگذاری نه از محل نوآوری و اشتغال، بلکه از کاهش سن بیولوژیکی در صف بانک و اداره محاسبه میشود!
راهحل چیست؟ پوستاندازی اساسی بانکها و ادارات. آنها باید یاد بگیرند که با واقعیات امروز اقتصاد، خصوصاً اقتصاد دانشبنیان، همگام شوند. کافی است نگاهی جدی به الگوی شرکتهای دانشبنیان واقعی داشته باشند، نه صرفاً روی کاغذ.
اگر میخواهیم کرمانشاه از پتانسیلهایش بهرهمند شود، باید از سرمایهگذار استقبال کنیم، نه اینکه او را پشت درهای بسته و صفهای بیپایان گرفتار کنیم.
برای خروج از این بنبست، راهکارها روشناند:
قوانین باید بهروزرسانی شوند. بانکها نباید پیشفرضشان این باشد که هر شرکت دانشبنیانی، متقلب یا کلاهبردار است. ادارات باید تولید و صنعت را بهعنوان تنها راه برونرفت از رکود اقتصادی استان بپذیرند. دانشگاهها نیز باید نگاهشان را از مقالهمحوری به صنعتمحوری تغییر دهند و رضایت صنعت را هدف خود قرار دهند.
در سیاستگذاریهای استانی، شرکتهای دانشبنیان باید نقش داشته باشند، نه صرفاً شنونده تصمیمات. بخشی از بودجه تبصره ۱۸ استان باید بهصورت شفاف و اختصاصی به شرکتهای دانشبنیان واقعی تخصیص یابد. در اولویتبندی فرصتهای سرمایهگذاری، نباید فقط نظرات دولتیها ملاک باشد؛ صدای بخش خصوصی هم باید شنیده شود.
باید باور کنیم که بخش خصوصی، دلسوز این استان است؛ نه رقیب و نه تهدید. در یک کلام، برای نجات اقتصاد کرمانشاه، باید فرهنگ کارآفرینی را جدی بگیریم و از آن حمایت کنیم ؛ نه با شعار، بلکه با اقدام.